درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرگرمی و آدرس a-sheghane.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 64
بازدید دیروز : 492
بازدید هفته : 64
بازدید ماه : 2900
بازدید کل : 142325
تعداد مطالب : 688
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


شعر
شعر
دو شنبه 30 دی 1392برچسب:, :: 17:15 ::  نويسنده : مهدی        

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـی
گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی


کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند

دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی

من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی

ف.نظری

 



دو شنبه 30 دی 1392برچسب:شعر زیبا هرکه از دیده برفت ا, :: 17:10 ::  نويسنده : مهدی        

سالها هست که از دیده‌ی من رفتی لیک
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت


سالها هست که از دیده‌ی من رفتی لیک

دلم از مهر تو آکنده هنوز

دفتر عمر مرا

دست ایام ورقها زده است

زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست

در خیالم اما

همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز

در قمار غم عشق

دل من بردی و با دست تهی

منم آن عاشق بازنده هنوز

آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش

گر که گورم بشکافند عیان می‌بینند

زیر خاکستر جسمم باقیست

آتشی سرکش و سوزنده هنوز

 



دو شنبه 30 دی 1392برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : مهدی        

خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان

تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان

انتظار همه را نیز به آخر برسان


همه پرورده‌ی مهرند و من آزرده‌ی قهر

خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان


لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد

به جگرسوختگان داغ برابر برسان


مَردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود

شادمانم کن و اندوه مکرر برسان


مرگ یا خواب؟! چقدر این دو برادر دورند

مژده‌ی وصل برادر به برادر برسان

 



دو شنبه 30 دی 1392برچسب:شعر زیبا؛ شعر ناب شعر خوب شعر جدید, :: 6:29 ::  نويسنده : مهدی        

شعر زیبا
غمت در نهانخانه دل نشیند به نازی که لیلی به محمل نشیند


مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ز بامی که برخاست، مشکل نشیند

خلد گر به پا خاری، آسان برآرم چه سازم به خاری که در دل نشیند

به دنبال محمل چنان زار گریم که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند

پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم غباری به دامان محمل نشیند

به دنبال محمل، سبکتر قدم زن مبادا غباری به محمل نشیند

عجب نیست خندد اگر گل به سروی که در این چمن، پای در گل نشیند

بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی، مقابل نشیند

طبیب از طلب در دو گیتی میاسا کسی چون میان دو منزل نشیند

 



دو شنبه 30 دی 1392برچسب:حکایت سعدی؛ گلستان سعدی؛ , :: 6:20 ::  نويسنده : مهدی        

حکایت
جوانی پاکباز پاکرو بود
که با پاکیزه رویی در گرو بود
چنین خواندم که در دریای اعظم
به گردابی درافتادند با هم
چو ملاح آمدش تا دست گیرد


مبادا کاندر آن حالت بمیرد


همی گفت از میان موج و تشویر


مرا بگذار و دست یار من گیر


در این گفتن جهان بر وی بر آشفت


شنیدندش که جان می داد و می گفت:


حدیث عشق از آن بطال منیوش


که در سختی کند یاری فراموش


چنین کردند یاران، زندگانی


ز کار افتاده بشنو تا بدانی


که سعدی راه و رسم عشقبازی


چنان داند که در بغداد تازی


اگر مجنون لیلی زنده گشتی


حدیث عشق از این دفتر نبشتی

 

 



ای نگـــاهت نخــی از مخمل و از ابــــریشم / بهروز یاسمی
ای نگـــاهت نخــی از مخمل و از ابــــریشم
چند وقت است که هر شب به تــو می اندیشم
به تو آری ، به تـو یعنی به همان منظر دور
به همان سبـــز صمیمی ، به همبن باغ بلــور
به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری
...
ای نگـــاهت نخــی از مخمل و از ابــــریشم

چند وقت است که هر شب به تــو می اندیشم



به تو آری ، به تـو یعنی به همان منظر دور

به همان سبـــز صمیمی ، به همبن باغ بلــور



به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری

کــه سراغش ز غزلهـــای خودم می گیـــری



بـــه همان زل زدن از فاصله دور به هــــم

یعنــی آن شیوه فهمانـــدن منظـــور به هــــم

 



ادامه مطلب ...


یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست



عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود



سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او



گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای



جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای



نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی



خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن



مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم



گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم



سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی



عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم



کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد



سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت



روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی



حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود



مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

 





دست هایت...
کجاست...
که کنار بزند...
دلتنگی ام را...



مـهـربـان کـه مـیـشـوی . . .
دلـم بـیـشـتـر تـنـگ مـی شـود بـرایـت . . .





هرچقدر بيشتر ميخواهمت


دورتر ميشوی
. . . برگرد
قول ميدهم ديگر دوستت نداشته باشم



مـن زانــو هـایـم را بــه آغـوش کــشیده بـــودم... وقتــی تــو بــرای آغــوش دیـگری... زانــو زده بـودی



مرا دوست داشته باش،
امــــــا؛
تجربه ام نکن . . .
برای آموختن، ابزار مناسبی نیســـــتم...



خـــــــــــدایا شکر‌ به خاطره همهٔ داده‌ها و نداده هایت
داده‌هات نعمتــــــــــ ، نداده‌ها هم حکـــــــــــمت ...



لعنت به تو ای "دل"
که همیشه جائی جا می مانی
که تو را نمی خواهند...!!

 



ادامه مطلب ...


مولانا کمال الدین (شمس الدین)محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد به دنیا معرفی شد .

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

روزگاری من ودل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

عقل ودین باخته دیوانه رویی بودیم
بسته سلسله سلسله مویی بودیم

کس درآن سلسله غیرازمن ودل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش این همه بیمارندا

 



ادامه مطلب ...


مناظره باغ"مناظره بسیار زیبای حمید مصدق فروغ فرخزاد و جواد نوروزی"لطفا برای دیدن این پست به ادامه مطلب مراجعه شود ممنون. . .

 



ادامه مطلب ...