آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
شعر
شعر
شعر مادر مادرم ای بهتر از فصل بهار
مادرم روشن تر از هر چشمه سار
مادرم ای عطر ناب زندگی
مادرم ای شعله ی بخشندگی
مادرم ای حوری هفت آسمان
مادرم ای نام خوب و جاودان
مادرم ای حس خوب عاشقی
مادرم خوشتر ز عطر رازقی
مادرم ای مایه ی آرامشم
مادرم ای واژه ی آسایشم
مادرم ای جاودان در قلب من
مادرم ای صاحب این جسم و تن
مادرم می خواهمت تا فصل دور
مادرم پاینده باشی پر غرور
مادرم ،مهربانم، ناز من
مادرم تنها تویی آواز من
.
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود..
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمی کند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این "هست و نیست" کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درددل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
فاضل نظری
گر تو دلخوری از من ، من از خودم سیرم من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من ، من از خودم سیرم
من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم
که هرچه زهر به خود می دهم نمی میرم
من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم
به دام زلف بلندت دچار و سردرگم
مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم
درخت سوخته ای در کنار رودم من
اگر تو دلخوری از من ، من از خودم سیرم
دو شنبه 30 آذر 1394برچسب:, :: 13:24 :: نويسنده : مهدی
تمرین تنهایی گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی است
این آتش از هر سر که برخیزد تماشایی است
دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی است
زیبای من ! روزی که رفتی با خودم گفتم
چیزی که دیگر برنخواهد گشت زیبایی است
راز مرا از چشم هایم می توان فهمید
این گریه های ناگهان از ترس رسوایی است
این خیره ماندن ها به ساعت های دیواری
تمرین برای روزهایی که نمی آیی است
شاید فقط عاشق بداند او چرا تنهاست :
کامل ترین معنا برای عشق تنهایی است
دردی که انسان را به سکوت وا میدارد بسیار سنگین تر از دردیست که انسان را به فریاد وا میدارد. . . و انسانها بداد هم میرسند نه به سکوت هم. . . . .
شنبه 28 آذر 1394برچسب:, :: 1:5 :: نويسنده : مهدی
شعر فوق العاده زیبای پروین اعتصامی که اسمش لطف حق هست که پیشنهاد میکنم به ادامه مطلب برینو حتما بخونینش ادامه مطلب ... جمعه 27 آذر 1394برچسب:, :: 9:20 :: نويسنده : مهدی
خالیام چون باغ بودا، خالی از نیلوفرانش خالیام چون آسمان شبزده بیاخترانش
خلق، بی جان ، شهر گورستان و ما در غار پنهان
یاس و تنهایی و من، مانند لوط و دخترانش
پاره پاره مغربام، با من نه خورشیدی، نه صبحی
نیمی از آفاقم اما، نیمهی بیخاورانش
سرزمین مرگم اینک، برکههایش دیدهگانم
وین دل توفانیام، دریای خون بیکرانش
پیش چشمم شهر را بر سر سیه چادر کشیده
روسریهای عزا از داغ دیده مادرانش
عیب از آنان نیست من دلمردهام کز هیچ سویی
در نمیگیرد مرا، افسون شهر و دلبرانش
جنگجویی خستهام، بعد از نبردی نابرابر
پیش رویش پشتهای از کشتهی همسنگرانش
دعویام عشق است و معجز شعر و پاسخ طعن و تهمت
راست چون پیغمبری رو در روی ناباورانش !
حسین منزوی
جمعه 27 آذر 1394برچسب:, :: 7:10 :: نويسنده : مهدی
ویرانو رِمیا کاخ مه ،مرهم سینه داغ مه
وحالم دوس بیخبره زردو خزانه باغ مه
گیرم و غم وشیونه،دیرم سودای خوش دی وله
دوس خو و مه رحمه نیه ای دل خیال تا و چنه
اسیرم و شک وگمان یاخی و مه امنو امان
سر مسه دوس که در بنه خیاله قامتم چمان
سینم پره و ژانو درد بهاره مه پاییز زرد
دوس هم نفس مه نیه شکتم و جواب سرد
حبس کیشمو زندانیم ،غم کردیه مهمانیم
دوس و غم مه بی غمه و کیس چیه جوانیم
شفق من تیه ریکو تار دلگیر مه دلگیره یار
دوس دله و سان سنگه ،نیزانه وصف حال زار
حبس کیشمو زندانیم غم کرده مهمانیم،
دوس و غمه مه بی غمه و کیس چیه جوانیم.
چهار شنبه 25 آذر 1394برچسب:, :: 8:31 :: نويسنده : مهدی
تا چاوم بَسم،و چاود رَسم ،
تا چاوم وا کَم دیونم بِی کَسم،
ارای مِه سَخته خوش وحال تو مِه نیتیونِم بوم بی خیالِ تو ،پنجره وا کَه بادِ پاییزهَ
خودیش وِیره نیود یادِت عَزیزهَ
هوا خراوه وَ گرده حالم
تا مَرزهِ مِردن بیدن خیالم
عشقِ اولو عشقِ آخرم
مِردِنِم توای باو مِه حاضرم،
چک چکِ واران وناو آسمان
هرگز نیشوره خاطِراتمان
تنیا دلیلِ نفس کیشاینم
هنوز جور قدیم شیت وارانم
،قدیم وَ خنده الان و گریه
وَ ژیره ری کَم هی وی مَسیره
|
|||
![]() |