آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
شعر
شعر
مادر ای یکدانه وتنهاترین غم خوارمن از من عاشق تربه من دیوانه و بیمارمن
وصف تو نتوان به صدها دفترودیوان نوشت
ای که وصفت روز و شبهاتا ابددرکارمن
پروراندی جان من بارنجهای بی شمار
کی شود قربانیت این جان بی مقدارمن
خرج کردی عمر خود را تابروید جان من
من به لطفت زنده ام ای ابرباران دارمن
شرح لطفت درازل افسانه ای ننوشته بود
جان به قربان تو ای زیباترین پندارمن
قصهٌ ننوشتۀ مهرو وفاراخوانده ای
ای که مهرت تاابددرسینهٌ تبدارمن
درد هایم دردتو رنجم همه درجان تو
ای به دردم مرحم و ای مخزن اسرارمن
هستیم هست ازتو و نامم زتو نامی گرفت
سبز می باشم ز توای سبزی افکارمن
سالهای عمرت افزون ازهزاران سال باد
سالهای عمرمن قربانیت ای یارمن
باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم باز دلم باز دلم دل بشود
جمعه 19 شهريور 1395برچسب:, :: 20:20 :: نويسنده : مهدی
باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم باز دلم باز دلم دل بشود
تا همین چشم پر از روزن امید شود
شاید امید از آن معجزه حاصل بشود
کاش یک بار بفهمد که دلم می شکند
تا زمان بگذرد و تجربه کامل بشود
نیست دلدار که هر شب قدحم تازه کند
تا قدح بر لب او سرزده مایل بشود
یار من رفت بماند که چه حالی دارم
حال من با نم اشکم به سحر گل بشود
ترسم از این شده آنقدر دو چشمم دریاست
گونه ام گود شده مرتع ساحل بشود
گرچه شعرم همه ترسیم می و معشوق است
مانده تا شاعرتان بلبل محفل بشود
یکنفر کاش بیاید دل هومن ببرد
تا مگر این دل من صاحب منزل بشود
عشق!دل دوباره غبار هوس گرفت از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
دل بازهم بهانۀ رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیـچ کس گرفت
افسردگی ب خسته دلی از زمانه نیست
افسرده آن دلی ست که از همنفس گرفت
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
هرکس هرآنچه داد به آیینه پس گرفت
...
چهار شنبه 17 شهريور 1395برچسب:, :: 1:11 :: نويسنده : مهدی
در اين دنيا تک و تنها شدم من گياهي در دل صحرا شدم من
چو مجنوني که از مردم گريزد
شتابان در پي ليلا شدم من
چه بي ثمر مي خندم
چه بي اثر مي گريم
به ناکامي چرا رسوا شدم من
چرا عاشق، چرا شيدا شدم من
من آن شيرين اَدا را مي شناسم
من آن زود آشنا را مي شناسم
محبّت بينِ ما کارِ خدا بود
از اينجا من خدا را مي شناسم
چه بي ثمر مي خندم
چه بي اثر مي گريم
به ناکامي چرا رسوا شدم من
چرا عاشق چرا شيدا شدم من
خوش آن روزي که اين دنيا سر آيد
قيامت با قيامِ محشر آيد
بگيرم دامنِ عدلِ الهي
بپرسم کامِ عاشق کي بر آيد
چه بي ثمر مي خندم
چه بي اثر مي گريم
به ناکامي چرا رسوا شدم من
چرا عاشق چرا شيدا شدم من
شنبه 13 شهريور 1395برچسب:, :: 23:24 :: نويسنده : مهدی
حاکم کل حق روز ازل كل نِعم را به علی داد
بین حكما حُكمِ حَكَم را به علی داد
معنای یدالله همین است و جز این نیست
كاتب كه خدا بود قلم را به علی داد
میخواست به تصویر كشد قدرت خود را
در معركه شمشیر دو دم را به علی داد
عمّال شیاطین همه ماندند تهیدست
تا احمد محمود علم را به علی داد
یاران ولایت به خدا اهل بهشتند
الله كریم است، كرم را به علی داد
هر مملكتی تابع فرمان امیری است
ایران، دلِ افتاده به غم را به علی داد
از نسل علی یك علی آمد به خراسان
یعنی كه خدا كل عجم را به علی داد
كوچكتر از آن است عجم فخر فروشد
گو حیدریام، یار دلم را به علی داد
سبقت بگرفت اُمّ علی ز اُمّ مسیحا
روزی كه خدا حق قدم را به علی داد
مملوك ببین مالك دین در شب میلاد
تنظیم سند كرد و حرم را به علی داد
بودی همه اشراف عرب طالب زهرا
طه گهر عهد قِدَم را به علی داد
بگذاشت كف فاطمه را بر كف حیدر
با فاطمه شش دنگ ارم را به علی داد
از یُمن همین وصلت فرخنده «كلامی»!
حق زینب آزادهشیم را به علی داد
گر صبح بهار جای شبنم
بر گونه گل تگرگ دیدی
یا صید بخون کشیده ای را
افتاده به دام مرگ دیدی
ای عشق مرا نکرده باور
آن لحظه مرا بخاطر آور
پنج شنبه 4 شهريور 1395برچسب:, :: 9:43 :: نويسنده : مهدی
بمون ولي به خاطر غرور خسته ام برو برو ولي به خاطر دل شكسته ام بمون
به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا شكسته ام ولي برو ، بريده ام ولي بيا
چه گيج حرف مي زنم ، چه ساده درد مي كشم اسير قهر و آشتي ميون آب و آتشم
چه عاشقانه زيستم چه بي صدا گريستم چه ساده با تو هستم و چه ساده بي تو نيستم
تو را نفس كشيدم و به گريه با تو ساختم چه دير عاشقت شدم چه ديرتر شناختم
تو با مني و بي توأم ببين چه گريه آوره سكوت کن سکوت کن سكوت حرف آخره
ببين چه سرد و بي صدا ببين چه صاف و ساده ام گلي كه دوست داشتم به دست باد داده ام
بمون كه بي تو زندگي تقاص اشتباهمه عذاب دوست داشتن تلافي گناهمه |
|||
![]() |