آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
شعر
شعر
چهار شنبه 27 دی 1396برچسب:, :: 20:22 :: نويسنده : مهدی
(( امـیـد بـه خـدا ))
شنیدستم کـه شـهـبـازی کهـنسال کـبـوتـربـچـه ای راکـرد دنـبـال
زبـیـم جـان کـبـوتـرکـردپـرواز به هرسوتاخت تازان ازپی اش باز
بـه دشت وکـوه وصـحرابودپـرّان زچـنـگ بـازشـایـددربـردجــان
اجل رادیدوشست اززندگی دست درختی درنـظـربگرفت وبـنشـست
نشست وســربـه زیـرپـرفـروبــرد که کی چنگال بازش می کند خرد
نظرکـردآن نگون اقـبـال بـرزیـر کـه صیّادی کمان بـرکف به زه تیر
کـمـان بـرکف نموده قصدجانش هـدف بـگـرفـتـه وکـرده نـشـانش
بـه زیــرپـای صـیّـادوبـه سـربـاز نـه بنشستن صـلاح است و نـه پرواز
بـه کـلّـی رشـتـه ی امّیدبگسست درآن دم دل بـه امّـیـدخـدا بست
چـوامّیدش بـه حق بودآن کبوتر نـجـات ازمـرگ دادش حـیّ داور
بـزدمـاری بـه شست پـای صـیّاد قـضـا بـربـازخـوردآن تـیـروافـتاد
بـه خـاک افتادهــم صیّادوهم باز کـبـوتـرشـاد وخـنـدان کـردپرواز
« زنده یاد: پروین اعتصامی»
ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺩﻣﯽ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺷﺎﺩ ﻧﺒﻮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﻣﻦ ﺁﺑﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﺑﺮ ﻟﺐ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺲ ﺁﮔﺎﻩ ﻧﺸﺪ ﺯﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺧﻤﻮﺷﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺟﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﺭﻡ ﻧﺮﺳﯿﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﺰﺍﻧﻢ ﺑﻨﮕﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﯾﻢ ﺍﺛﺮ ﺍﺯ ﺑﺮﻑ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺣﻖ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﯼ ﻋﻤﺮ ﮔﺬﺷﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﻡ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﯼ ﺭﻭﺡ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ ﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺭﺳﻢ ﺟﺎﻭﯾﺪﻡ ﻭﺭﻧﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﯽ ﺩﻡ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺭﺗﺒﺖ ﻋﻘﻞ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻃﻔﻞ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﻣﻨﺴﺖ چهار شنبه 27 دی 1396برچسب:ملاصدرا 'عاشقانه 'خداوند, :: 20:11 :: نويسنده : مهدی
سخنانی از ملاصدرا برگرفته از كتاب "مردي در تبعيد ابدی"
اي برادر! خداوند بينهايت است و لامكان و بي زمان. اما به قدر فهم تو كوچك ميشود.
و به قدر نياز تو فرود مي آيد، و به قدر آرزوي تو گسترده ميشود، و
به قدر ايمان تو كارگشا ميشود، و به قدر نخ پير زنان دوزنده باريك ميشود، و به قدر دل اميدواران گرم ميشود. پــدر ميشود يتيمان را و مادر. برادر ميشود محتاجان برادري را. همسر ميشود بي همسر ماندگان را. طفل ميشود عقيمان را. اميد ميشود نا اميدان را. راه ميشود گمگشتگان را. نور ميشود در تاريكي ماندگان را. شمشير ميشود رزمندگان را. عصا ميشود پيران را. عشق ميشود محتاجان ِ به عشق را.
خداوند همه چيز ميشود همه كس را به شرط اعتقاد، به شرط پاكي دل،
به شرط طهارت روح، به شرط پرهيز از معامله با ابليس.
اي مسلمانان! اي پيروان ِ آقاي ما علي! بشوييد قلب هايتان را از هر احساس ناروا ! و مغز هايتان را از هر انديشه خلاف. و زبان هايتان را از هر گفتار ِناپاك. و دست هايتان را از هر آلودگي در بازار. و بپرهيزيد از ناجوانمردي ها، ناراستي ها و نامردمي ها! چنين كنيد تا ببينيد كه خداوند، چگونه بر سفره شما، با كاسه اي خوراك و تكه اي نان مي نشيند و بر بند تاب، با كودكانتان تاب ميخورد، و در دكان شما كفه هاي ترازويتان را ميزان ميكند و در كوچه هاي خلوت شب با شما آواز ميخواند. مگر از زندگي چه ميخواهيد. كه در خدايي خدا يافت نميشود، كه به شيطان پناه ميبريد؟ كه در عشق يافت نميشود كه به نفرت پناه ميبريد؟ كه در سلامت يافت نميشود كه به خلاف پناه ميبريد؟ اي برادر ها! خواهر ها!قلب هايتان را از حقارت كينه تهي كنيد. و با عظمت عشق پر كنيد. زيرا كه عشق چون عقاب است. بالا مي پرد و دور و بي اعتنا به حقيران ِ در روح. و كينه چون لاشخور و كركس است. كوتاه مي پرد و سنگين و جز مردار به هيچ چيز نمي انديشد.
چهار شنبه 27 دی 1396برچسب:, :: 20:1 :: نويسنده : مهدی
تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
همچون نسیم میگذرد تا به رفتنش
چون بوته زار دست برایش تکان دهم
دل برده از من آنکه زمن دل بریده است
دیگر در این قمار نباید زیان دهم
یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود
چون نیستم صبور چرا امتحان دهم
یوسف فروختن به زر ناب هم خطا است
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم چهار شنبه 27 دی 1396برچسب:, :: 9:3 :: نويسنده : مهدی
يك روز بيا تا كه بگويم گله ام را شنبه 23 دی 1396برچسب:, :: 8:57 :: نويسنده : مهدی
شنبه 23 دی 1396برچسب:, :: 8:44 :: نويسنده : مهدی
خواهشـــی بـر لـب من هست ولـی تکـراری چهار شنبه 13 دی 1396برچسب:, :: 20:33 :: نويسنده : مهدی
در این دریا، چه می جویند ماهیهای سرگردان چهار شنبه 13 دی 1396برچسب:عاشقانه' عشق'مژگان عباسلو, :: 20:13 :: نويسنده : مهدی
خون به دلم کرد و کناری گذاشت |
|||
![]() |