درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرگرمی و آدرس a-sheghane.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 94
بازدید ماه : 2760
بازدید کل : 142185
تعداد مطالب : 688
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


شعر
شعر
پنج شنبه 19 بهمن 1396برچسب:, :: 10:6 ::  نويسنده : مهدی        

 

اگر خطا نکنم، عطر، عطر یار من است

کدام دسته گل امروز بر مزار من است

گلی که آمده بر خاک من نمی داند

هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است

گل محمدی من، مپرس حال مرا...

به غم دچار چنانم که غم دچار من است

تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد

خود این خلاصه ی غم های روزگار من است

بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم

اگر چه سوخته ام، نوبت بهار من است

 



پنج شنبه 19 بهمن 1396برچسب:, :: 10:5 ::  نويسنده : مهدی        

 

بسیار سالها گذشت تا بفهمم,

آن که در خیابان می گرید

از آن که در گورستان می گرید,

بسیار غمگین تر است!

 

سالها گذشت

من از خیابان های بسیار و

 گورستان های بسیاری گذشتم

تا فهمیدم,

آن که حتی در خلوت خانه خویش

نمی تواند بگرید,

از همه اندوهناک تر است...!

 



پنج شنبه 19 بهمن 1396برچسب:, :: 10:2 ::  نويسنده : مهدی        

 

نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

 

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟

ز چشم دوستان دور یا نزدیک...

 



سه شنبه 10 بهمن 1396برچسب:, :: 20:23 ::  نويسنده : مهدی        

اشعار شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

 

***

 

بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را

 

با گریه می بینم غروب آخرت را

 

من التماس لحظه های درد هستم

 

آیا نگاهی می کنی دور و برت را؟

 

دست مرا بستند و پشتم را شکستند

 

می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟

 

حالا که روی پای من از حال رفتی

 

فهمیده ام اوضاع و احوال سرت را!

 

پروانه حرف عشق را هرگز نمی زد

 

می دید اگر یک مشت از خاکسترت را

 

افتاده ام پشت درِ قفل نگاهت

 

واکن دوباره چشمهای نوبرت را

 

بر زانوی تنهایی خود سر گذارم

 

وقتی ندارم بر سر زانو سرت را

 

 



سه شنبه 10 بهمن 1396برچسب:, :: 20:19 ::  نويسنده : مهدی        

اشعار فاطمیه

 

اشعار شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

 

***

 

گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی

 

وقت آن نیست که اینگونه کبوتر بشوی

 

همسر تازه جوانم نکند خسته شدی

 

نکند باعث تنهایی حیدر بشوی

 

قول دادم که حواسم به حسین ات باشد

 

پس نبینم که دگر فاطمه مضطر بشوی

 

کاش می شد گل یاسم که بخندی از نو

 

کاش می شد بشکوفی و معطر بشوی

 

می کشی شوهر خود را زخجالت گر تو

 

چهره نیلوفری دیدار پیمبر بشوی

 

راستی خانه ی ما را چه کسی آتش زد ؟

 

ای گل من چه کسی خواست که پرپر بشوی ؟

 

بغض خود را بٍشکن چونکه علی مایل نیست

 

با غم و غصه در این خانه به آخر برسی

 

ای که با خنده تو بیگانه شدی پس بانو

 

گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی



سه شنبه 10 بهمن 1396برچسب:, :: 7:5 ::  نويسنده : مهدی        

 

یا رب! مباد کز پا جانان من بیفتد!

درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد

 

من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست

درد آن بوَد که از پا درمان من بیفتد

 

یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست

دردانه‌ام ز چشم گریان من بیفتد

 

ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من

ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد

 

از گوهر مرادم چشم امید بسته است

این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد

 

من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان

گردون کجا به فکر سامان من بیفتد

 

خواهد شد از ندامت دیوانه، شهریارا

گر آن پری به دستش دیوانِ من بیفتد

 



سه شنبه 10 بهمن 1396برچسب:, :: 7:4 ::  نويسنده : مهدی        

هرگز مرا به چاره‌ی دل دسترس نبود

بيچاره‌تر ز من به جهان هيچكس نبود

 

آندم كه درد هجرِ توام ساخت ناتوان

دردا كه بر هلاک خودم دسترس نبود

 

خنجر كشيده بر سر من آمدی؛ مگر

بهر هلاک من، غم هجر تو بس نبود؟!

 

دامان لطف، بر سر هر خَس كِشی چو گل

خواری‌كشِ فراق تو كمتر ز خس نبود

 

هرگز نرفت عاشق حيران ز پيش تو

كز حسرت تو، ديده‌ی او باز پس نبود

 

ويرانه‌ی تو نيست "بنايی"! مقام يار

هرگز همای سِدره، مقيم قفس نبود...

ــــــــــــــــ



سه شنبه 10 بهمن 1396برچسب:, :: 7:1 ::  نويسنده : مهدی        

ما را چو روزگار فراموش کرده‌ای

یارا! شکایت از تو کنم یا ز روزگار؟

 

گر آرزوی روی تو جرمی‌ست، درگذر

ور انتظار وصل تو خونی‌ست، درگذار



شنبه 7 بهمن 1396برچسب:, :: 11:19 ::  نويسنده : مهدی        

 

ظاهری خاڪستری با فڪر های رنگی ام

جمعه را هم دوست دارم عاشق دلتنگی ام؛

 

دیگران دل سنگ پندارند اما راستش:

در دلم دل سنگ یاری هست اگر دلسنگی ام...!

 

 



شنبه 7 بهمن 1396برچسب:, :: 11:14 ::  نويسنده : مهدی        

باز می‌پرسی کِه‌ها مُردند؟ می‌گویم که زنده است؟!

پیرمرد، انگار با خود زیرِ لب، می‌موید این را

 

دیگری سر می‌دهد غم ناله‌ی شکر و شکایت:

تا کجا می‌آزمایی ای خدا! این سرزمین را؟

 

حسین_منزوی